طبیب عشق
پنجشنبه, ۱۸ شهریور ۱۳۹۵، ۰۹:۱۹ ب.ظ
سوخت اندر عشق تو هرگز نپرسیدی که کیست
شمع گر پروانه را می سوخت آخــر می گریست
جان زار عاشقان شب تا سحـــــــــــر بهر طبیب
تو حبیب و تـــــو طبیبی گر دوایی نیست نیست
چشم غمخواری دلم زان نرگس بیمـــــار داشت
حالت همدرد را همدرد می دانـــــــد که چیست
کم مهری عاشقان را آب کرده می کشــــــــــــد
باز می گویی که راز عشق بود، این راز چیست
- ۹۵/۰۶/۱۸